وامپیر اثری که کارگردان آن را به خوبی به تصویر کشیده است
به گزارش وبلاگ خنده و شادی، به گزارش خبرنگار خبرنگاران ؛ فیلم وامپیر به کارگردانی کارل تئودور درایر، روایت گر داستان آلن گری مسافری جوان است که بسته ای به دست او می رسد و او حس می نماید کسی به یاری نیاز دارد. به یاری نشانه هایی به قلعه ای قدیمی راهنمایی می گردد. اما معین می گردد که یکی از دختران لرد قلعه تسلیم موجودی شیطانی شده است.
وامپیر اولین فیلم ناطق کارل تئودور درایر، حدود پنج سال پس از ساخت مصائب ژاندارک، به شکل عجیبی نه فقط دستاورهای فرمی بی نظیر فیلم قبلی فیلم ساز بزرگ دانمارکی را در خود دارد، بلکه گام هایی بلندتر ورای آن فیلم و تمام سینمای دوران خودش گذاشته است. فیلمی که نامش نوید فیلمی ترسناک را می دهد که قرار است بیننده اش را بترساند و آن احساس اولیه غریزی را قلقلک دهد، به واسطه انتخاب هوشمندانه زاویه دید دوربین، شیوه روایت داستان و طراحی شخصیت ها، مرموزترین و درونی ترین احساسات و امیال را به تصویر کشیده و بیننده اش را همگام با شخصیت هایش عمیقاً درگیر ماجرا می نماید.
مؤسسه فیلم بریتانیا بنابر تعهد خود به ارتقا و ارزیابی سینمای معاصر مجموعه ای تحت عنوان آثار ماندگار سینمای مدرن (BFI Modern Classics) تدارک دیده است که در هر مجلد آن به آنالیز یکی از فیلم های سالیان اخیر می پردازد. در این مجموعه صاحب نظران، منتقدان و نویسندگان مشهوری حضور دارند که نحوه فراوری هر فیلم و اندازه استقبال از آن را در بستر استدلالی آنالیز می نمایند. در زبان فارسی انتشارات علمی فرهنگی بسیاری از آن ها را در مجموعه خوانش فیلم منتشر نموده است.
کتاب وامپیر یکی از این مجموعه است که دیوید رادکین آن را نوشته است. دیوید رادکین در کتاب وامپیر از پس همه آن چه در ظاهر این فیلم درایر را در ابتدای امر کوچک نشان می دهد، مسائلی که فیلم ساز توانسته با آن ها اثری درخشان و تا همین امروز سرشار از راز را خلق کند، کاوش نموده است. وامپیر که شاید بتوان گفت در یک قرن گذشته و با این همه هیاهو و امکانات فنی و مالی، هنوز که هنوز است، برترین، پیچیده ترین، رازآمیزترین و حتی ترسناک ترین خون آشام تاریخ سینماست، به گونه ای که هرگاه در فیلمی امروزی قرار است ارجاعی به فیلمی ترسناک در گذشته داده گردد، بی شک انتخاب اول، فیلم جناب درایر است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
کارل تئودور درایر، کارگردان و چهره افسانه ای تاریخ سینما، مایل بود وامپیر را شعر وحشت بنامد. او در باب اینکه وامپیر چگونه اثری می بایست باشد، به بازیگرانش گفته بود:
تصور کنید در اتاقی نشسته ایم. ناگهان کسی به ما خبر می دهد که پشت این در جنازه ای افتاده است. در یک آن، اتاقی که در آن بودیم دستخوش تغییر می گردد و عناصر اتاق و حال و هوای حاکم بر آن دگرگون می شوند. ما تغییر نموده ایم، اما اتاق از حیث مادی همان است که پیش تر بود. اشیا آن گونه که ما درکشان می کنیم وجود دارند. می خواهم وامپیر چنین تأثیری بر جان مخاطب بگذارد.
می توان گفت وامپیر در آستانه ها ایستاده است. در آستانه مرگ و زندگی، و در آستانه سینمای ناطق و سینمای صامت. اینجا، استعاره سینما نه آینه و پنجره، با چشم و چهره، بلکه تابوت است: قابی محتوم، همانند زندگی، که تنها یک مقصد غایی خواهد داشت: گورستان
کتاب رادکین در پنج فصل صورت بندی شده است. او در فصل اول از کارل تئودور درایر، کارگردان اثر، صحبت می نماید و از شرایط و پیش زمینه های هنری و فرهنگی و سیاسی او و شخصیت هایی که در این مسیر بر او اثر گذاشته اند می گوید. او در عین حال ویژگی هایی که آثار درایر را از این شخصیت ها متمایز می نماید برمی شمارد . در ادامه مروری می نماید بر آثار اولیه درایر و آثار متاخرتر او با تاکید بر ژاندارک، روز خشم و بالأخره وامپیر. بعلاوه رادکین با اشاره به آثار متاخر، از تاثیر درایر بر روح سینما و آثاری که از او متأثر گشته اند می گوید.
فصل دوم در صدد است جایگاه وامپیر در سینمای درایر و خاستگاه های آن را مشخص کند. این فصل از مقایسه مضامین وامپیر با آثار دیگر درایر می گوید که در عین تفاوت، در تداوم آثار قبل است. بعلاوه می پردازد به اینکه چگونه درگیری های حقوقی و مالی کارگردان موجب وقفه ای پنج ساله برای ساخت وامپیر شده است. موضوع دیگری که این فصل را به خود مشغول می دارد منابع و سرچشمه های ایده فیلم است. رادکین می پرسد آیا وامپیر یک اقتباس از داستان کارمیلا است؟ در این زمینه او دیگر داستان های خون آشامی را آنالیز می نماید و ضمناً تحلیل شخصیت خون آشام در آن ها، به مقایسه شخصیت های کارمیلا با وامپیر می پردازد.
در فصل سوم با اشاره به دشواری ها و نواقص فنی مثل کیفیت نازل صدا و کیفیت ناهمگون بازی ها، چگونگی تاثیر آنها در فیلم را مورد آنالیز قرار می دهد و این سؤال مهم را می پرسد که آیا درایر از این محدودیت های فنی و تأثیر زیبایی شناختی که برجای گذاشته برای رسیدن به مقصودش سود برده است یا این محدودیت ها تصوری که او از وامپیر داشت را نابود کردند؟
فصل چهارم که بلندترین فصل این کتاب است سعی دارد خوانشی از فیلم ارائه دهد و با توضیح نما به نما و آنالیز ویژگی های هر نما مثل مسیر حرکت دوربین و قاب بندی، منطقی که پشت هر نما وجود دارد را کشف کند. بعلاوه نقدها و نکاتی جهت بهبود برمی شمرد و عکس هایی را از برخی نماها به مخاطب نشان می دهد.
آنالیز مشهورترین سکانس وامپیر به فصل آخر، یعنی فصل پنجم موکول شده است و از تأثیری که مخاطب می پذیرد یا نقشی که باید در تماشا اثر برعهده بگیرد اینگونه سخن می گوید:
من قریب به پنجاه سال با وامپیر زندگی نموده ام و هنوز هم این فیلم فکر و فکر مرا به خود مشغول می نماید. هر بار که به این سکانس می رسم رفته رفته اندوهی ژرف و تکان دهنده در جانم ریشه می گیرد و غرق این اندیشه می شوم که در این سفر غریب، که وامپیر نام داشت ما کجای داستان بودیم؟ بر ما چه گذشته و چه شده ایم؟ با رسیدن به اینجا، به این سفر نهایی فیلم، اکنون مایی که این چنین درونش تنیده شده ایم کیستیم؟ [...] فیلم آنچنان ژرف اخلاقیاتمان را از هر نظر درگیر می نماید که پایان نه آلن گری که خود ماییم که در آن تابوت دراز کشیده ایم.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران