قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونش رسید!

به گزارش وبلاگ خنده و شادی ، فرهاد حسن زاده متولد بیستم فروردین 1341 در آبادان که در تمامی حوزه های ادبی از داستان بچه ها، نوجوانان تا رمان برای بزرگسالان دست به نگارش زده است. از مشهورترین آثار او می توان حیاط خلوت، این وبلاگ واگذار می گردد. و هستی را نام برد. کلاغ کامپیوتر از دیگر آثار حسن ­زاده است که در انتشارت مهرک (سوره مهر کودک و نوجوان) منتشر شده است. او کوشیده با دیدی عمیق و زبانی بچه هاه در قالب رمان کارآگاهی تخیلی به تفسیر زندگی، رواج نیکی و جلوگیری از زشتی و ناپاکی بپردازد. بچه ها و نوجوانان فیلسوف به جهان می آیند. بی آنکه کسی تشویق شان کند، برخی از بزرگ ترین پرسش های زندگی را مطرح می نمایند. کلاغ کامپیوتر، اثری است که بچه ها و نوجوانان با مطالعه این کتاب الهام بخش و خواندنی می توانند دست به کار شوند و ماجراجویی های بزرگ خود را آغاز نمایند.

قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونش رسید!

این کتاب متشکل از هفت فصل وقتی کامپیوتر دست دوم باشد، وقتی بچه ­ها بااستعداد باشند، وقتی همسایه ­ها بی ­سایه باشند، وقتی لواشک ­ها لواشک نباشند، وقتی گداها پولدار باشند، وقتی دکتر پوشالی باشد و وقتی گربه­ ها صادراتی باشند است.

داستان از زبان منصور، پسربچه­ ای باهوش و کنجکاو به همراه دو دوستش به نام ­های اسفندیار و تورج است. پدر منصور یک کامپیوتر دست دوم به عنوان جایزه ­ی قبولی در امتحانات خرداد ماه، برای او خریده­ است. منصور که شیفته کامپیوتر بود، سراسر تابستان را، شبانه ­روز و خستگی ­ناپذیر، با برنامه­ ها و بازی­ های آن سرگرم شده و نفهمیده بود کی دوباره مهر آمده است! پاییز هم به خیر و خوشی گذشت و زمستان رسید. در این چند ماه، گاه گداری می­ نشست پشت میز کامپیوتر و روزی یک ساعت مشغول کار یا بازی با آن می ­شد؛ اما ناگهان در یک روز سرد زمستانی وقتی به صفحه مانیتور نگاه می ­کرد، به چیزی برخورد که برایش تازگی داشت، و آن حروف کل کا در میان لیست برنامه­ ها بود. روی عکس کلاغ کلیک کرد و چند ثانیه بعد وارد برنامه شد. کل کا مخفف کلاغ کامپیوتر!

کلاغ کامپیوتر باعث شد این سه دوست گروه مات که برگرفته از حروف اول نام منصور، اسفندیار و تورج بود را تشکیل بدهند. افراد گروه مات، هرکدام در یک فن به صورت حرفه ای مهارت داشتند. منصور در کامپیوتر، اسفندیار در عکاسی و تورج در ساخت دستگاه الکترونیکی.

کلاغ کامپیوتر منصور و دوستانش اسفندیار و تورج را وارد دنیایی اسرارآمیز و پر از هیجان کرد. دنیایی درست مثل زندگی. به آن­ها ماموریت داده شد تا در جهت افشای کارهای زشت و جلوگیری از خلاف آدم ­ها فعالیت نمایند. آن­ ها را متوجه زشتی عمل شان نمایند و به مجریان حق و عدالت و قانون بسپارند. هر ماموریت هیجان­ انگیزتر و نفس­ گیرتر از دیگری است. از خلاصه داستان می توان به این نکته پی برد که کتاب بیانگر ماجرایی پرشور و هیجان انگیز است که نویسنده آن را به خوبی ترسیم می نماید. او خواننده را آرام آرام وارد فضای کارآگاهی تخیلی می نماید اما او را مجاب به میخکوب بودن برای ادامه مطالعه می ­کند.

زبان طنز و بلندپروازی های بچه هاه حسن­ زاده موجب شده، آثارش مخاطبانی را بیابد که با او هم زادپنداری داشته و آنان نیز در پی قطعه گمشده خود بگردند. همین نقاط خاص ذهنی و روانی است که موجب شده، کتاب های او، در میان بزرگسالان نیز هوادار داشته باشد. هر چند آنان، کتاب های او را به عنوان ادبیات کودک می خواندند ولی در آن سخنان و نیازهای خود را می بینند.

کتاب­ های فرهاد حسن­ زاده به علت تأثیرگذاری، و استفاده از تکنیک های ادبی خاص و متفاوت، قابل توجه همگان قرار گرفته­ است. آثاری که راوی آن ها بچه ها و نوجوانان هستند. روایت هایی مملو از تصویرسازی های عینی و گفت وگوهای باورپذیر. او با بهره گیری از طنز در کلام به روایت های زنده و انتقادی از زندگی مردم کوچه و بازار می پردازد.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونش رسید!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونش رسید!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید