آنها حتی شب ها خواب خبر می بینند!

به گزارش وبلاگ خنده و شادی، مدام فکر می نماید فردا کدام سوژه که در سر دارد را به ثمر برساند. با که صحبت کند که حاضر به مصاحبه بگردد، چه بنویسد و حالا که نوشت با چه واکنشی روبرو می گردد. نگرانی ها و دغدغه هایش تمامی ندارد؛ از مسائل اقتصادی، نداشتن امنیت شغلی و حتی محروم بودن از حقوق طبیعی مانند بیمه آغاز می گردد و به فشارهای بیرونی می رسد که گاه تا تعلیق و بی کاری پیش می رود.

آنها حتی شب ها خواب خبر می بینند!

17 مرداد که می رسد همه به مدت یک روز پای درد دل وبلاگ خنده و شادی می نشینند و وبلاگ خنده و شادی هم با امید از دغدغه هایشان می گویند. چشمان آنها پر از امید است و همچنان انتظار دارند دغدغه هایشان روزی به خاتمه برسد.

روز خبرنگار بهانه ای شد تا خبرنگار وبلاگ خنده و شادی پای درد دل اصحاب رسانه بنشیند، از دغدغه های این روزهای وبلاگ خنده و شادیی بنویسد که با وجود فراز و نشیب های بسیار، در این حرفه پایدار ماندند، همچنان پویا هستند و در حوزه هایشان حق طلبی می نمایند.

آنچه در این گزارش می خوانید، گفت وگو با وبلاگ خنده و شادی قدیمی حوزه های مختلف است که این روزها در مطبوعات و خبرگزاری های کشور مشغول به کار هستند.

ـ میترا لبافی - خبرنگار نشر و ادبیات صداوسیما

ما هم مثل بقیه. با همان دغدغه ها زندگی می کنیم؛ از گرانی ارزاق تا مسکن. از حقوق کم تا مزایای اندک. تنها فرقمان شاید این باشد که تا در این شغل هستیم اگر واقعا خبرنگار باشیم بعضی شب ها حتی خواب گزارش می بینیم. مدام فکر می کنیم فردا کدام مصاحبه را انجام دهم چه مقاله ای بنویسم و گزارش نیمه کاره ام را چطور تمام کنم. و وقتی کار تدوین یک گزارش به انتها می رسد برای کار بعدی خیز برمی داریم و تازه خیلی وقت ها چند تا گزارش را با هم دست می گیریم. دغدغه یک خبرنگار شاید بیش از هر چیز خود خبرنگاری باشد.

با این همه من اصلا موافق این رویه نیستم. یک خبرنگار باید دغدغه های دیگری هم ایجاد کند. اصلا ما هر چه دغدغه داشته باشیم کم است، وگرنه می روی در همان اقیانوس به عمق یک سانت.

منبسط می شوی و هیچ چیزی هم بارت نیست.

پس نوشتن برای خودت چه می گردد؟ فیلمسازی؟ عکاسی؟ خبرنگاری مادر رشته های بسیاری است. مبادا در آن غرق شویم و بعد از سال ها بی هیچ آموزه متفاوتی صحنه را ترک کنیم. خلاصه این ها دغدغه های من است. شاید حوضچه ای باشد و اقیانوس نباشد ولی دست کم می دانم یک سانت نیست و خیلی برایم عمیق و جدی است.

ـ معصومه ملکی - خبرنگار حوادث جام جم

ابتدا می خواهم روز خبرنگار را به هم وبلاگ خنده و شادی ایران زمین تبریک بگویم و برایشان آرزوی بهترین ها را داشته باشم. گفتید از دغدغه های خبرنگاری بنویسم. خبرنگاری اول یک عشق درونی است. چرا که اگر این عشق نباشد ما هم نمی توانیم تاب کار در این حرفه را بیاوریم. خرسندم که در یک دهه اخیر حضور وبلاگ خنده و شادی خانم که اکثریت آنها تحصیلنموده اند و تجربه های علمی خوبی دارند، این تابو را شکسته که تفاوتی میان خبرنگار زن و مرد وجود ندارد.

در این حرفه هرچند شرایط بیمه، حقوق و بازنشستگی بیشترین دغدغه های هر خبرنگاری است و دوست دارد، در کارش امنیت مالی و کاری داشته باشد اما با توجه به این شرایط و دغدغه ها نباید هر خبرنگاری رسالت اصلی کار و حرفه خبرنگاری اش را فراموش کند. ما چشم بینای جامعه مان هستیم، پلی میان مسوولان کشورمان و مردم هستیم. از سویی نبود یک انجمن صنفی مستقل و بدون وابسته برای روزنامه نگاران احتیاجی است که سال ها نبود آن را می توان احساس کرد؛ چرا که اگر یک انجمن مستقل وجود داشت که همه وبلاگ خنده و شادی در آن عضو باشند، راحت تر می توانند مسائل کاری و صنفی خود را پیگیری نمایند. از طرفی دیگر باید زمینه آموزهاش تخصصی برای همه وبلاگ خنده و شادی، به ویژه وبلاگ خنده و شادی شهرستان ها فراهم گردد؛ چراکه نبود آموزش های لازم در زمینه خبرنگاری باعث می گردد که در همان سطح اولیه باقی بمانند و رشد و پیشرفت مناسبی نداشته باشند. همچنین از مسوولان امر می خواهیم که شرایط و یاری هایی را برای رسانه ها داشته باشند که شاهد تعطیلی هیچ رسانه نباشیم و رسانه ها را حمایت نمایند. چرا که وقتی رسانه ای تعطیل می گردد، وبلاگ خنده و شادی بسیاری بیکار می شوند و خود این امر مسائل بسیاری را برای آنها و خانواده هایشان رقم می زند. امیدوارم هیچ وقت رسانه ای تعطیل نگردد.

ـ احسان بداغی - خبرنگار پارلمانی روزنامه ایران

مهمترین دغدغه من در حوزه کار رسانه ای کاهش مداوم اعتبار رسانه ها و اخبار رسمی در فضای عمومی جامعه است که زمینه ساز رشد قارچ گونه رسانه های غیرمعتبر می گردد و علاوه بر آن سبب می گردد که امکان انتشار شایعات و اخبار جعلی به جای واقعیت در اذهان عمومی به شدت افزایش پیدا کند.

رسانه های رسمی ما تحت تاثیر عواملی چون فضاهای امنیتی و قضایی، مسائل مالی، راهنمایی توسط چهره ها و جریان های سیاسی و در خصوص صدا و سیما انحصار کامل فعالیت در حوزه های تلویزیونی و رادیویی، یا اساسا امکانی برای انعکاس واقع گرایانه رویدادها و بیان آزادانه نظرات و دیدگاه ها و نقدها را ندارند و یا اگر این آزادی را داشته باشند (مانند صداوسیما و یا بعضی از خبرگزاری ها و روزنامه ها) دغدغه این کار را ندارند.

به همین دلیل رسانه های ما اندک اندک از متن واقعی رویدادها فاصله گرفته اند و بازتاب دهنده کامل واقعیت نیستند و مخاطب برای دریافت اخبار مربوط به رخدادها ناچار به رجوع به رسانه های خارجی و غیررسمی می گردد. در عین حال وضعیت یاد شده بدان دلیل که جای چندانی برای بیان آزادانه نظرات ندارد، جامعه هم محتوای آن را بازتاب نظرات خود نمی داند و از آن فاصله می گیرد.

خلاء یاد شده بر اثر این دو موضوع توسط رسانه های غیررسمی از کانال های تلگرامی گرفته تا سایت ها و تلویزیون های خارجی پر می گردد که مسوولیت چندانی در قبال صحت اخبار و گزارش های خود ندارند و در موارد متعددی هر نوع شایعه و مطلب کذبی را به جای خبر منتشر و مردم هم به جای واقعیت آن را می پذیرند.

این وضعیتی خطرناک برای کشور است که می تواند با تغییر ذهنیت و تصور مردم بر اساس همین دست جعلیات در پوشش خبرهای واقعی، زمینه ساز بحران های اجتماعی، امنیتی و حتی سیاسی گردد و حتی مانند شایعه انتقال آب خوزستان به کویت به اغتشاش هم بیانجامد. تنها دوای این وضعیت هم چیزی نیست جز دادن آزادی عمل به رسانه ها و برداشتن انحصار از حوزه هایی چون رادیو و تلویزیون.

ـ مجتبی احمدی - خبرنگار فرهنگی هنری

18 سال است که به عنوان خبرنگار فعالیت می کنم. کاری با دستمزد پایین و کلی توقعات که نمی توانی همه را راضی کنی. معتقدم افرادی که در این حوزه کار می نمایند، یک خاصیت دارند و آن اینکه عاشق کارشان هستند. در تمام این سال ها با آدم های مختلفی روبه رو شدم، آدم هایی که حتی تحصیل نموده این رشته بودند آمدند کار کردند اما دوام نیاوردند. فکر کن شغلت این است که آدم های دیگر را معروف کنی، با کوچکترین دستمزد مسوول بالا بردن دستمزد آدم های دیگر هستی. در حقیقت تو وسیله ای برای اینکه بقیه به هدفشان برسند. با رفتارهای ناملایم، نامناسب و گاهی اوقات همه شرایط برای اینکه تو از کارت دلسرد شوی وجود دارد، اما تو دلسرد نمی شوی. این یعنی که یک عشق، فقط یک عشق می تواند همکاران من را در خبر حفظ کند. تمام این سال ها پر از خاطره است. اتفاقات متفاوت، ویژه نامه ها، گفت وگو با آدم های مهم، آدم هایی که صندلی مهمی در عرصه مدیریت دارند با تو مصاحبه کردند اما به واسطه شرایطی که پیش می آید، همه حرف هایشان را تکذیب می نمایند. آدم هایی که گاهی اوقات جوابگوی ما نیستند، اما زمانی که لازم باشد به راحتی ما را پیدا می نمایند. بهترین کیفیت را با کمترین هزینه ها و دستمزدها ایجاد کردیم و توقعمان هم بسیار پایین بوده است.

به جرأت می توانم بگویم بالاترین توقعی که یک خبرنگار حرفه ای در عرصه های مختلف دارد احترام است. احترام در عرصه خبر یعنی قرار مصابه را بهم نزنی. درباره شیرینی های این حرفه هم باید بگویم، که گاهی اوقات ما به عنوان خبرنگار پیش بینی هایی می کنیم که یک آدم حرفه ای نمی تواند این کار را بکند.

ـ مرجان لقایی - خبرنگار حوادث شرق

بحث اینکه من خبرنگار بدون دغدغه ای در زندگی هستم به کنار، می خواهم درباره خبرنگاری صحبت کنم.

چیزی که همیشه ذهن من را در این مدتی که به ویژه شرایط کشور شرایط نرمالی نیست درگیر نموده است، بی حسی اجتماعی است که جامعه را فرا گرفته است. نمی خواهم بگویم که ما وبلاگ خنده و شادی اینقدر به فکر مردمیم. واقعیت این است که این بی حسی اجتماعی همه ما و ابعاد زندگی ما را به عنوان شهروند ایرانی تحت تاثیر قرار می دهد. این بی حسی اولا باعث می گردد عواطف و حس انسان دوستی مردم نسبت به هم کم گردد و دوم اینکه باعث می گردد نسبت به مسائلی از جمله مسائل فرهنگی که رسانه ها و وبلاگ خنده و شادی هم که زیرمجموعه آن هستند بی تفاوت بشوند.

نزدیک انتخابات می شویم. یکی از مهم تری ارکان دموکراسی در هر کشوری انتخابات است. این بی حسی اجتماعی ممکن است آن مسئله را تحت تاثیر قرار دهد و خب اگر در انتخابات شرکت می کنیم برای داشتن زندگی بهتر است. واقعا این بی حسی اجتماعی باعث می گردد نسبت به سرنوشت خودمان هم بی تفاوت باشیم و البته این اتفاق آثار مخرب خود را در دراز مدت نشان بدهد. به هر حال در شرایط بحرانی هستیم به روزمره گی هایمان فکر می کنیم اما کمی که ثبات به کشور برگشت این بی حسی الان خودش را پررنگ نشان می دهد. این به این معنا نیست که من به عنوان خبرنگار هیچ دغدغه ای ندارم و می خواهم بگویم به فکر مردمیم که البته که هستیم و باید باشیم. اما این مسئله زندگی شخصی و سبک زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد. به نوعی نه تنها فرد به فرد ما تحت تاثیر این وضعیت قرار می گیریم بلکه جامعه تحت تاثیر قرار می گیرد؛ به عنوان خبرنگار، اگر بخواهیم منافع مشترکان را حفظ کنیم باید سعی کنیم این بی حسی را کمتر را و البته از بین ببریم. چون در حوزه آسیب های اجتماعی کار می کنم خیلی با این موضوع درگیر هستم و هر روز آن را حس می کنم. این موضوع چیزی است که من را درگیر می نماید حتی در ساعت هایی که در خانه درگیر کار هستم و یا خرید می کنم و با همسرم حرف می زنم این دغدغه بزرگی برای من است و مدام به این فکر می کنم که باید راهی برای آن پیدا گردد.

ـ عیسی محمدی - خبرنگار فرهنگی روزنامه همشهری

بحثی که در کار ما در طول این سال ها پیش آمده بحث استقلال کاری است که نه وجود دارد و نه مثل گذشته مورد توجه است. مخصوصا برای ما به عنوان روزنامه نگاران رسانه مکتوب، بحث آینده کاری خیلی مطرح است. یک جامعه شناس در کشورمان کتابی ترجمه نموده بود که در آن عنوان شده بود، نصف شغل هایی که الان وجود دارد در 20 سال آینده وجود نخواهند داشت. اگر خاطرتان باشد یک روباتی هم معرفی نموده بودند که کارهای خبرنگاری را انجام می داد. و عملا بدون دخالت انسان کارش را انجام می داد.

ظاهرا آینده روزنامه نگاری مکتوب که ما در آن فعالیت می کنیم، زیاد آینده درخشانی نیست و ما نمی دانیم 5 سال دیگر، 10 سال دیگر کجا هستیم. من خودم در 40 سالگی پس از 16، 17 سال کار به جای اینکه به فکر بازنشستگی 10 سال بعدم باشم، به این فکر می کنم 5 سال بعد چه اتفاقی پیش خواهد آمد. اینکه آیا خود این شغل وجود خواهد داشت یا نه. همین کاری که در شبکه های اجتماعی انجام می دهند عملا همه خبر رسانی ها را عهده دار می شوند و برای خود من بزرگترین دغدغه این است.

یکی از بزرگترین دغدغه های دیگر من این است که ما چند شغله هستیم و این خیلی من را اذیت می نماید. به خاطر اینکه تک شغله بودن احتیاج های زندگی را جواب نمی دهد دنبال دو یا سه شغل دیگر می رویم و نمی توانیم توانمان را در این شغل بگذاریم به دلیل مجبور می شویم کاری کنیم که باب میلمان نیست و با خوزه روزنامه نکاری تخصصی ما مغایرت دارد.

ـ رضا سلیمان نوری - روزنامه نگار مشهدی

دغدغه فعلی وبلاگ خنده و شادی ما معیشت است. یعنی ما دورانی داشتیم که وبلاگ خنده و شادی آرمان گرا بودند اما الان اینگونه نیست. ما در سال های گذشته شاهد پوست اندازی و تغییر نسل وبلاگ خنده و شادی بودیم. خبرنگارها در دوره های مختلف نگاه های مختلفی به وضعیت خودشان داشتند. در دوران مشروطیت و سال های اول انقلاب تا سال های بعد از جنگ تا حدود سال 77 و تا انتها دوره اول دولت اصلاحات نگاه وبلاگ خنده و شادی نگاه دغدغه مند بود و اینکه این کار را با عشق و علاقه انتخاب کردند تا خدمتی به مردم و اصلاح جامعه شان بنمایند. در دورانی که همان دوران سال 80 به بعد محسوب می گردد، خبرنگاری علم شد و نگاه وبلاگ خنده و شادی از آن نگاه آرمانی به نگاه زمینی و مادی تقلیل پیدا کرد و خبرنگاری تبدیل به شغل شد و به دنبال آن دغدغه های شغلی بیشتر شد. اینکه درآمدش خوب باشد، کارش تثبیت شده باشد، بیمه داشته باشد ساعت تفریحی بیشتری داشته باشد و...؛ در حالی که این تغییر در دوران هایی که عرض کردم به هیچ وجه محلی از اعراب نداشت.

ـ محسن غفوری - فعال رسانه

مطبوعات روز به روز در حال کم رنگ شدن هستند و این روند در ایران شدیدتر از سایر کشورهاست، چون علاوه بر اینکه باید با رسانه های نوین رقابت نمایند دچار یکسری بحران های دیگر هم شده است که یکی از این بحران ها بالا رفتن قیمت کاغذ و هزینه های چاپ برای مطبوعات است. متاسفانه در ایران سرانه مطالعه پایین است و مردم خیلی علاقه ای به خریدن و خواندن روزنامه ندارند و بالا رفتن هزینه های روزنامه داری هم باعث شده که این کار از لحاظ مالی صرفه ای نداشته باشد و چه بسا در بسیاری موارد زیان ده هستند. و هر سال که می گذرد درصد زیادی از مطبوعات به خاطر عدم جبران هزینه ها و اینکه نمی توانند اقتصاد رسانه شان را بچرخانند، ناچارند از دنیای رسانه خداحافظی نمایند. این روند چنان شدت گرفته که شاید در 5 سال آینده ما چیزی به عنوان روزنامه و نشریه نداشته باشیم.

این موضوع در زندگی بسیاری از وبلاگ خنده و شادی و روزنامه نگاران تاثیر گذاشته. به طوری که خیلی از وبلاگ خنده و شادی را می شناسم که با سابقه 10 ـ 15 ساله بیکار شدند و نتوانستند در این حوزه کار جدید پیدا نمایند و مجبور شدند شغل دیگری را انتخاب نمایند؛ در حالی که علاقمند بودند در حوزه مطبوعات کار نمایند، ولی از آنجا که رسانه نتوانسته هزینه هایش را تامین کند، دچار تعطیلی یا تعدیل نیرو شده و خواه ناخواه به حوزه دیگری کوچ نموده اند حوزه هایی که هیچ ارتباطی به کار خبر و اطلاع رسانی ندارد.

در این اوضاع و شرایط اگر با فعالان مطبوعات مشورت کنید به هیچ وجه به شما توصیه نمی نمایند که وارد حرفه روزنامه نگاری شوید؛ چراکه آینده روشنی برای این کار متصور نیستند.

در کل شرایط مالی رسانه ها متاثر از شرایط مالی جامعه است و با توجه به اینکه در ایران اوضاع مالی جامعه خوب نیست، مطبوعات هم اوضاع خوبی ندارند؛ چراکه شهروندی که قبلا روزنامه در سبد کالایش بوده، الان با این وضعیت اولین چیزی که حذف می نماید، روزنامه است.

ـ مهدی روبوشه - خبرنگار حوزه ورزش و فرهنگ و هنر

مهمترین بحث الان بحث ثبات است. ثبات شغلی که در عرصه مطبوعات و خبرنگاری وجود ندارد. این مهمترین مسئله ای است که خیلی های با آن درگیر هستند و تبدیل به یک معضل شده است. این خانه به دوشی که همیشه راجع به آن صحبت می نمایند در کنار عشق و علاقه ای که نسبت به فضای رسانه دارند، باعث شده که همیشه به عنوان یک طنز تلخ از آن یاد نمایند. ولی واقعا این خانه به دوشی و عدم ثبات وبلاگ خنده و شادی یک معضل است. گریزی بزنیم به بحث مهدی شادمانی عزیز که ایشان سال هاست درگیر یک بیماری کمرشکن است آن هم با این وضعیت هزینه ها جدای از بزرگی و عزتی که خودش دارد و دست رد به سینه خیلی هایی زده که آمده اند به او یاری نمایند. او سعی نموده است روی پای خودش بایستد و به خیلی از چهره های سیاسی تکیه نکند. اما سوال من این است وظیفه چه نهاد و ارگانی است که به امثال مهدی شادمانی یاری کند؟ یک بار برای همیشه به رفاه وبلاگ خنده و شادی دقت کنیم. جدا از اینکه همیشه بحث دیواری کوتاهتر از خبرنگار پیدا نکردن مطرح بود اما من فکر می کنم با توجه به اوضاع مالی مملکت می طلبد که در این بحث هم نگاه جدی رخ دهد.

ما چاره ای جز خوش بینی برای آینده نداریم. بار دیگر به مهدی شادمانی اشاره می کنم و ایشان با این وضعیت هنوز در صفحه شخصی خودش هر روز یاداشت می نویسد و از امید می نویسد من فکر می کنم مسائلی که ما راجع به آنها می گوییم خیلی نمی گردد روی آن مانور داد.

ـ مهدی بختیاری - خبرنگار دفاعی امنیتی

فارغ از این بحث همیشگی مالی و حقوقی که از آن فاکتور می گیرم، در بحث خود حوزه کار خبر مهمترین دغدغه ای که یک خبرنگار می تواند داشته باشد و آن را مطالبه کند بحث دسترسی آزاد و بحث گردش اطلاعات است که ارتباط مستقیم به حوزه شفافیت دارد که این روزها خیلی مطرح است؛ مهمترین دغدغه ای که یک خبرنگار باید داشته باشد، همین است؛ یعنی مطالبه کند که به اخبار و اطلاعات دسترسی داشته باشد؛ البته آزادی مطلق نه تنها در ایران که در هیچ کجا وجود ندارد اما تا می گردد باید این دامنه آزادی عمل خبرنگار را گسترش داد آن هم به این دلیل که من فکر می کنم اگر خبرنگار و حوزه کار خبر این آزادی عمل را داشته باشد بیشترین یاری را در بحث شفافیت خواهد داشت. بسیاری از موضوعاتی که در سال های اخیر مطرح شد و به آن پرداخته شد و بعضی به جاهایی رسید مواقعی بود که یک خبرنگار و یا رسانه ای توانست به یکسری از این اطلاعاتی که همیشه در پستو قایم می گردد و از دسترس دور نگه می دارند، دسترسی پیدا کند.

نکته زیاد است اما علاوه بر اینکه خبرنگار این مطالبات را دارد بد نیست که ما در قالب این گزارش که همه درخواست های خود را می گویند ما یک درخواست هم از خود جامعه خبری داشته باشیم و آن هم اینکه خبرنگار هر چقدر می تواند باید خودش را به علوم و تجهیزات روز مسلح کند. زمانی خبرنگاری فقط کاغذ بود و می نوشتند و فکس می کردند و خبر منتشر می شد اما الان با این تعداد دستگاه ها و حوزهای کاری مثل موبایل و فضای مجازی و .. خبرنگارها هم باید نسبت به این موضوعات خود را به روز نمایند. یک زمانی وقتی می خواستیم در خبرنگاری بحث پیامک را راه اندازی کنیم بعضی خبرنگارها مخالفت می کردند چون به آن فضای کلاسیک کار خبر عادت داشتند. چون عادت داشتند خبر را بخوانند تا منتشر گردد. بعد که شبکه های اجتماعی گسترده تر شد و تلگرام و .. آمد یک فضای جدیدی در حوزه کار خبر درست شد آنهایی که یک مقدار مقاومت می کردند دیدند که اینجوری خود آنها عقب می مانند چون بحث اول در کار خبر سرعت است و تا یک خبری بخواهد برروی خط برود و منتشر گردد چند نفر دیگر ممکن است این خبر را در فضای مجازی منتشر نمایند.

و البته همیشه بحث های دیگری مثل بحث در موضوع مالی و امنیت شغلی مطرح بوده است. بی شمار خبرنگار بوده اند که در این سال ها به هر دلیلی ـ توبیخ و یا تعدیل رسانه ـ بی کار شده اند.

ـ مینا آتشی - خبرنگار موسیقی

امنیت شغلی دغدغه همه است و خیلی ها بر روی این تاکید دارند و درست هم است اما نکته خیلی مهمی که بنده بر روی آن تاکید دارم احترام و شأنیت این شغل است که چند وقتی است از بین رفته است و حالا همه به خبرنگار به عنوان کسی نگاه می نمایند که مثل نردبان میگردد از او بالا رفت؛ فرق هم نمی نماید چه هنرمند چه مدیر. شما به عنوان خبرنگار موظف هستید جایی بروید و بر اساس انچه آنها می گویند وظایف را انجام بدهی و اگر هم انجام ندهی توبیخ می شوی. نکته بعدی عادت کردن به تکرار است بخصوص در هنر که خبرنگار حالت میرزا بنویس پیدا نموده است و این حالت روتین خیلی آزار دهنده است.

نکته اول اینکه کسانی را داریم که از بزرگان رسانه هستند اما بیکارند. نکته بعدی سیستم برده داری است و اینکه مجبور هستیم بله قربان بگوییم و در آخر هم مشکل تکرار و تکرار.

ـ لیلا مرگن - خبرنگار محیط زیست روزنامه شرق

کار خبر شفاف کردن ابعاد و زوایای پنهان یک پدیده نیست! روابط عمومی ها وبلاگ خنده و شادی را با آدم های دم دست خودشان و مجموعه روابط عمومی اشتباه گرفته اند و فکر می نمایند که ما موظف هستیم فقط بنوسیم که در دستگاه های آنها چه خدماتی به ملت ارائه می گردد و احساس می نمایند خبرنگار حق ندارد انتقاد کند و احساس می نمایند خبرنگاری که انتقاد می نماید مغرض است و همه کوشش خود را می نمایند که یک چنین خبرنگاری را حذف نمایند. در نتیجه در برنامه های مهمی که خبرنگار می تواند سوالات کلیدی بپرسد خبرنگار را راه نمی دهند. سعی می نمایند به هر شکل ممکن در رسانه آن خبرنگار نفوذ نمایند، با هر نوع دروغی خبرنگاری که در راستای منویات مدیران روابط عمومی حرکت نمی نماید را با دروغ های عجیب و غریب حذف نمایند و متاسفانه تهمت زدن به شدت رایج شده است و اثبات اینکه بعضی روابط عمومی ها دروغ و تهمت می زنند کار سختی است و از آدم انرژی می گیرد. اگر رسانه هم یک مقدار حرفه ای باشد شما یک مدت از کار تعلیق می شوی برای اینکه ثابت کنی دارند به شما تهمت می زنند.

اگر رسانه خیلی فرهیخته باشد و تعلیق نکند به هر حال اعتماد رسانه سلب می گردد و بازسازی آن اعتماد کار بسیار سختی است. ولی متاسفانه روابط عمومی ها به جای اینکه حلقه ارتباط بین رسانه و مجموعه باشند یک سد گنده هستند.

مسائل دیگری هم داریم و آن اینکه فضای مجازی به شدت فراگیر شده و هر کسی نقش یک خبرنگار را بازی می نماید. خبرنگار عنوانی است که از رسانه های آن طرف آب اضافه شده است و متاسفانه مردم ما رسانه را نمی شناسند و در بحران، حادثه و یا هر اتفاقی که رخ می دهد همه در حال فیلم دریافت هستند و خبرنگاری که حرفه اش این است و اصولی را یاد گرفته و براساس آن اصول اطلاعات را جمع آوری می نماید و هدفش روایت منصفانه یک رویداد است، برای انجام کارش دچار مشکل می گردد. نمونه اش خود من که فرودین ماه برای پوشش اخبار سیل به خوزستان رفتم و مردم به شدت کلافه بودند از اینکه مدام یک عده می آیند و از آنها عکس می گیرند و عصبانی بودند؛ بنابراین با من خبرنگار که دوتا عکس برای صفحه روزنامه می خواستم هم با حالت تهاجمی برخورد کردند.

اینها در حال حاضر مسائلی است که به ذهن من می رسد.

بعضی از دوستان محیط زیست که در فضای مجازی فعالیت می نمایند می گوید کی روزنامه می خواند و روزنامه ها باید برای حفظ محیط زیست جمع گردد. در جواب این دوستان می خواهم بگویم بسیاری از بهترین پکیج هایی که در فضای مجازی دیده می گردد، حاصل کوشش این دوستان رسانه ای و به خصوص رسانه های کاغذی است. حذف روزنامه کاغذی نه تنها به محیط زیست یاری نمی نماید بلکه بخشی از تاریخ ایران را محو می نماید چون خودم هم تجربه این را داشته ام. بارها در خبرگزاری ها و یا سایت هایی کار نموده ام که گاهی به خاطر مصلحت اندیشی و یا هر دلیلی با یک دکمه همه کوشش های سه یا چهار ساله من و همکارانم را پاک نموده اند چون با سیاست های تیم بعدی که روی کار آمده بود هم خوانی نداشت و مطالب ما برای همیشه از روی زمین و دنیای مجازی حذف شد اما نشریه کاغذی را به این راحتی نمی گردد سانسور کرد و اگر یک نفر گوشه ای یک نسخه از این نشریه را داشته باشد توانسته بخشی از تاریخ کشور را حفظ کند متاسفانه مردم ما در قضاوتشان در خصوص رسانه ها و کلا نحوه برخورد و تعامل با وبلاگ خنده و شادی منصفانه برخورد نمی نمایند ما از در و دیوار می خوریم امیدوارم روزی برسد که سواد رسانه ای در ایران به حدی رشد کند که مردم فرق خبرنگار و شهروند خبرنگار و کارمند روابط عمومی و کسی که یک صفحه توییتری دارد را بفهمند.

ـ رضا خسروی - خبرنگار و دبیر ورزشی مهر

اصلی ترین دغدغه ای که همیشه همراه این قشر بوده است، عدم ثبات شغلی و نداشتن بیمه و مسکن و حقوقی است که کفاف این روزهای زندگی را بدهد. این دغدغه در سال های گذشته وجود داشته و الان خیلی پررنگ تر شده و کاملا عیان است. در بخش رسانه های مکتوب هم گرانی کاغذ که منجر به تعطیلی روزنامه ها شده دغدغه های این صنف را بیشتر از گذشته نموده و نگرانی های آن ها را افزایش داده است. کم بودن حقوق برای وبلاگ خنده و شادیی که شغل و حرفه اصلی شان روزنامه نگاری است، همیشه یک دغدغه بوده و باعث می گردد بسیاری از کسانی که خبرنگاری حرفه اصلی شان است ترک کار نمایند و به فکر شغل جدید باشند و این بیشتر در خصوص کسانی صدق می نماید که سالم کار می نمایند. این نگرانی وجود دارد که در آینده این صنف با ریزش آدم های کاربلد و حرفه ای روبرو گردد آن هم به دلیل پایین بودن حقوقشان و ثباتی که ندارند و محروم بودن از همه امکاناتی که در بسیاری از نهادهای دولتی وجود دارد، معمولا بسیاری از همکاران ما این امکانات را ندارند، این هم نکته آزاردهنده ای است و اگر می بینید بچه های ورزشی نویس در این حوزه کار می نمایند قریب به اتفاق اینها به خاطر عشق و علاقه ای است که به حرفه خود دارند وگرنه همه حاضرند این کار را کنار بگذارند و به سمت کار دیگری بروند؛ چون حقوقشان از یک کارگر ساختمان پایین تر است. تازه آنها 8 صبح سرکارمی روند و 5 بعد از ظهر تعطیل می شوند ولی وبلاگ خنده و شادی شبانه روز و بیش از 20 ساعت کار می نمایند.

ـ عباس صادقی - فعال رسانه و مدیر روابط فرهنگسرای رسانه

صحبت از خبرنگاری، صحبت از قلم است. همان که پروردگار جل جلاله بدان قسم خورد و سوره ای از کتاب آسمانی خود را به نامش زد. خبرنگاری، صحبت از صداقت است. جایی که قلم اجازه ندارد از محدوده صدق خارج گردد. صحبت از خبرنگاری، حرف از مطلعی بخشی است. همه ما دیده ایم نخستین نفرات که در محل وقوع یک حادثه، یک جشن یا یک مراسم حضور پیدا می نمایند، وبلاگ خنده و شادیی هستند که برای انجام رسالت خود یعنی مطلعی بخشی پای به میدان می گذارند و کوشش می نمایند تا افراد مختلف را از کم و کیف آن واقعه باخبر نمایند. بدون آن که چشم داشتی داشته باشند یا حتی به این فکر نمایند که چه قدر از انتها ساعت کاری گذشته است. خبرنگاری، مطالبه گری است. در روزگار کمپین و پویش، بارها دیده ایم که فشار رسانه ها برای رخداد یک اتفاق مثبت یا جلوگیری از یک اتفاق منفی تا چه اندازه تاثیرگذار بوده و مسئولین را تسلیم نموده است...

با تمام این اوصاف و با گذر از رسالت خبرنگاری، یک سوال مهم را باید پرسید. سوالی که سالیان است مطرح بوده اما هیچ گاه پاسخ درست و منطقی بدان داده نشده است. خبرنگاری یک شغل است یا حرفه؟ همه افراد از سختی های کار خبرنگاری مطلع هستند و در سخنان خود بدان تاکید دارند اما آیا پاسخ دقیقی به این سوال داده اند؟

اگر پاسخ، شغل است، باید گفت که شغل خبرنگاری، گاها امنیت لازم را برای کسانی که به این نام بزرگ مزین شده اند، به همراه ندارد. بارها شنیده ایم که فلان روزنامه، فلان خبرگزاری و ... به دلایل مالی تعطیل شده و وبلاگ خنده و شادی آن از کار بیکار شده اند؛ بدون آن که بیمه ای داشته باشند. بسیاری از وبلاگ خنده و شادی از درآمد کافی برای اداره زندگی خود برخوردار نیستند. هم چنین تعداد کمی از وبلاگ خنده و شادی، منزل شخصی دارند و البته به دلیل ساعت کاری بالا، زندگی شخصی شان در کنار خانواده تحت الشعاع قرار می گیرد. بر همین اساس، به نظر می رسد که خبرنگاری مولفه های یک شغل را ندارد و فراتر از آن است. در وصف حال خبرنگار شاید بتوان آن ضرب المثل معروف کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد را استفاده کرد. خبرنگاری که همیشه به دنبال احقاق حق اقشار مختلف است، خود در حاشیه رفته و کمتر به حق و حقوق او توجه می گردد.

در مقابل، اگر پاسخ به سوال بالا، حرفه است، باید پرسید که آیا حرفه خبرنگاری می تواند به قدری کوتاه وقت بگیرد که بتوان در کنار آن شغل دیگری داشت؟ پاسخ این سوال را باید به خواننده واگذار کرد اما همین بس که وقتی یک خبرنگار روح، جسم و قلم خود را در اختیار وجدانش قرار می دهد، صحبت کردن از زمان و شغل دیگر بیش تر چیزی شبیه به شوخی است.

در جمع بندی صحبت باید اشاره نمود که خبرنگاری چه شغل باشد و چه حرفه، سختی های زیادی را دارد و به همین دلیل باید توجه ویژه تری نسبت به آن صورت بگیرد. تصور کنید که هیچ خبرنگار و رسانه ای وجود نداشت؛ چگونه می توانستیم از اخبار اطراف خود اطلاع پیدا کنیم؟ مبادا از حقوق قشر زحمتکش خبرنگار غافل شویم، مبادا فقط در یک روز 17 مرداد احساس دین نموده و به او توجه کنیم. مبادا روزهای دیگر سال زحمات قشر خبرنگار را فراموش نموده و با ادبیات دیگری با او صحبت کنیم و ... ای کاش همه روزهابرای وبلاگ خنده و شادی 17 مرداد بود.

در انتها، به عنوان عضو کوچکی از خانواده بزرگ رسانه که لحظه لحظه شاهد زحمات همکاران خود در رسانه های مختلف هستم، می خواهم این روز فرخنده را به تمام اصحاب رسانه، تبریک گفته و خسته نباشید بگویم. قلم تان مستدام، راهتان سبز و اندیشه تان غنی باد.

منبع: خبرگزاری ایسنا

به "آنها حتی شب ها خواب خبر می بینند!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آنها حتی شب ها خواب خبر می بینند!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید